ماجرای سیلی...

ساخت وبلاگ

آیا ماجرای سیلی زدن به حضرت زهرا(سلام الله علیها) در منابع آمده است؟
پاسخ:
مطلب سيلي خوردن حضرت زهراء ـ سلام الله عليها ـ را منابع متعدد سنّي و شيعه نقل كردهlrm;اند كه از آن جمله طبري در <<دلائل الامامه>> ميlrm;گويد: عمر در ضمن نامهlrm;اي براي معاويه پس از نقل قضيه سقيفه بني ساعده و بيعت گرفتن براي ابوبكر، چگونگي برخورد با فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را چنين بيان ميlrm;كند:
<<... به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ كه پشت در بود گفتم: اگر علي (ع) از خانه براي بيعت بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را در آن بسوزانم يا علي (ع) را براي بيعت به سوي مسجد ميlrm;كشانم، آنگاه به خالد بن وليد گفتم: تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ گفتم خانه را به آتش ميlrm;كشم.

همان دم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم تا در را رها كند، از شدّت درد تازيانه ناله كرد و گريست، نالة او بقدري جانكاه و جگر سوز بود كه نزديك بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم، ولي به ياد كينهlrm;هاي علي (ع) و حرص او بر كشتن قريشيان افتادم. با پاي خودم لگد بر در زدم ولي او هم چنان در را محكم نگه داشته بود كه باز نشود. وقتي كه لگد بر در زدم، صداي نالة فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را شنيدم و اين ناله طوري بود كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. در آن حال فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ميlrm;گفت: <<يا ابتاه! يارسول الله! هكذا يُفعل بحيبتك وا بنتك، آه! يا فضَّةُ اليكِ فخذيني فقدوا... قُتِلَ ما في احشائي من حملٍ>> اي پدر جان! اي رسول خدا! بنگر كه اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار ميlrm;شود، آه! اي فضّه بيا و مرا در ياب، كه سوگند به خدا، فرزندم كه در رحم من بود، كشته شد. در عين حال در را فشار دادم، در باز شد. وقتي وارد خانه شدم؛ فاطمه ـ سلام الله عليها ـ با همان حال روبروي من ايستاد، ولي شدت خشم من، مرا به گونه اي كرده بود كه گوئي پردهlrm;اي در برابر چشمم افتاده است، چنان سيلي روي روپوش، به صورت او زدم كه به زمين افتاد...>>[1]

و خصيبي در <<الهداية الكبري>> و بحراني در <<العوالم>> و همچنين بسياري ديگر با ذكر سند به نقل از امام صادق (ع) نوشتهlrm;اند:
عمر با لگد بر در خانه كوبيد، تا اين كه در به پهلوي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ اصابت كرد، در حالي كه، او به جنيني شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنين سِقط گرديد.
آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن وليد هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ سيلي زد به طوري كه گوشوارهlrm;اش در زير مقنعه قطع گرديد و صدايش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتكِ فاطمة تكذّب و تضرب و يقتل جنين في بطنها.
<<و اي پدر! واي رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ ميlrm;دهند، او را ميlrm;زنند و فرزندش را ميlrm;كشند.>>
اميرالمؤمنين در اين هنگام فضّه را طلبيد و گفت: بانويت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را كمك كن آن گونه كه زنان حامله را در زايمان كمك ميlrm;كنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زايمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گرديد.
راوي ميlrm;گويد: امام صادق (ع) آن چنان ميlrm;گريست و ميlrm;گفت كه محاسنش از اشك تر شد.[2]

شيخ صدوق در كتاب <<الامالي>> در حديثي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با ذكر سلسله سند به نقل از امير المؤمنين (ع) آورده است كه:
به همراه فاطمه، حسن و حسين ـ عليهم السّلام ـ نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوديم. ناگهان رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ به ما نگاهي كرد و گريست! گفتم: چه شده يا رسول الله؟! فرمود: <<أبكي من ضربتك علي قرن، و لطم فاطمة ـ سلام الله عليها ـ خدّها.>> از ياد ضربت شمشير بر پيشاني تو و سيلي دشمن بر صورت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ گريستم.
حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ دربارة اين جريان ميlrm;فرمايد:
بر در سرايم هيزم انبوهي فراهم ساخته، اخگر آوردند تا ما را بسوزانند و در خانه را، به آتش كشند. من در وراي در قرار گرفتم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم، كه دست از ما بكشند و عوض آن به ياري ما برخيزند. عمر تازيانه را از دست قنفذ، غلام ابوبكر گرفت و بر بازويم فرود آورد، كه اثر آن بسان دملي متورّم گرديد.
آن گاه در را با پاي خود شكست و آن را به روي من انداخت. من كه حامله بودم به رو نقش بر زمين گشتم. آتش زبانه كشيد و رخسارم به زمين ساييده شد. او به چهرهlrm;ام تپانچه زده، آن گونه كه گوشواره از گوشم بيافتاد. در اين هنگام درد زايمان مرا فرا گرفت و محسنم را بيlrm;هيچ گناهي سقط نمودم.[3]

نکته ای که توجه بدان لازم است این است که:
علت اختلاف يا ناقص بودن قضايا و جريانات تاريخي در كلام اهل سنت و كتب آنlrm;ها، سيره و روش علماء آنان در برخورد با اين گونه جريانات است و به اين سيره و روش بعضي از بزرگان اهل سنت اشاره و تصريح كردهlrm;اند كه از آن جمله در اعتراض به ابن قتيبه كه يكي از بزرگان و سرشناسان اهل سنت است كه در كتب خود تا حدّي به اين جريانات اشاره كرده است و بدين جهت مورد اعتراض قرار گرفته و او را تخطئه كردهlrm;اند.
<<ابن عربي>> در كتاب <<العواصم من القواصم>> اظهار ميlrm;دارد: من أشدّ شيئي علي الناس، جاهل عاقل أو مبتدع محتال. فأمّا الجاهل فهو ابن قتيبه، فلم يبق و لم يذر للصحابة رسماً في كتاب <<الامامة و السياسية>> إن صحّ جميع مافيه.[4]
<<از جمله سرسخت ترين و ناگوارترين امور در جامعه، يكي انديشمند ناآگاه و ديگري بدعتlrm;گزار حيلهlrm;گر است. امّا انديشمند ناآگاه همچون ابن قتيبه است كه در كتاب <<الامامه و السياسة>> رسم (پردهlrm;پوشي) را در مورد صحابه رعايت نكرده است اگر چه همه آنچه را كه نقل كرده است، صحيح ميlrm;باشد.
و <<ابن هجر هيثمي>> در كتابش اظهار ميlrm;دارد: <<... مع تأليف صدرت من بعض المحدثين كابن قتيبه مع جلالته القاضية بأنه كان ينبغي له أن لا يذكر تلك الظواهر، فان أبي إلّا أن يذكرها، فليبين جريانها علي قواعد اهل السنة...>>[5]
<<نظر به كتابهايي كه بعضي از محدثان والا مقام همانند ابن قتيبه (در حوادث صدر اسلام) نوشتهlrm;اند، شايسته اين بود كه وي از ذكر جزئيات حوادث، اجتناب ميlrm;نمود و چنانچه ناچار از نقل آنlrm;ها بود، ميlrm;بايست جريان اين حوادث را مطابق قواعد اهل سنت تعديل و تبيين ميlrm;نمود>>.
برای اطلاع بیش تر به کتاب رنج های حضرت زهرا، سید جعفر مرتضی و کتاب یورش به خانه وحی و نیز کتاب الدلیل الغراء علی شهاده الزهراء، نوشته آیه الله سبحانی مراجعه نمایید.
پی نوشتها:
[1] . طبري، دلائل الامامه، ج 2، مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ قديم، ج 2، ص 222، قمي، عباس، بيت الأحزان، ص 96 و 97.
[2] . خصيبي، الهداية الكبري، ص 408، بحراني، العوالم، ج 11، ص 442.
[3] . محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، ج 1، ص 271.
[4] . ابن عربي، العواصم من القواصم، ص 248.
[5] . ابن حجر هيثمي، تطهير الجنان و اللسان، ص 72.

ولایتمداران عاشورایی...
ما را در سایت ولایتمداران عاشورایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5vlaytmdaran9 بازدید : 316 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:22